چکیده مقاله: تاریخ را رویدادهای باقیماندهی از آن مستند می کند و تحولاتِ پس از رُخدادش. سرآغاز مدرنیته را مستنداتِ تاریخی، پس از رنسانس می انگارند و برخی از اندیشمندان، پس از انقلاب کبیر فرانسه. با این نشانهی زمانی، عمرِ دنیای مدرن را می توان500 ساله پنداشت. مدرنیسم الگوی واکنشهای فرهنگی و اجتماعی به زندگی در دنیای مدرن است. جنبش مدرنیسم در قرن نوزدهم خود را نمایان و اصول و مؤلفههایی را دربابِ فرهنگ و مناسباتِ اجتماعی مطرح کرد. این مکتب ساختگرا، در دلِ خود عقل گرایی، انسان محوری و ادراکاتِ سببی(عوامل بیرونی) را گنجانده تا هر فردِ تابع تفکر مدرنیسمی را به پیشرفت وا دارد. از سویی هنر، که نطفهی پیدایش آن تقلید و نگرشِ دگرگون خواه است، هنگامی که جلایِ تفکرات مدرنیسم او را جلوه دهد، عاملِ تحولاتِ عدیدهای در رویدادها و رخدادهای علمی ، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اندیشهای است. پس می توان دریافت که رویکرد به هنر و مخصوصاً قدم برداشتن در جادهی هنر مدرن، صورت گریِ تفکراتِ نواندیش و رخ دادنِ آبستنِ روشنگری است. در گذر زمان روشنگری، به سوی پیش آمدنِ تغییراتی بنیادی سوق پیدا می کند و آن بسترِ دگرگونی، ورود به ساحت دگردیسی به نام ِ پست مدرنیسم است. در پسامدرنیسم آن چه اهم و جدید یافت می شود، سرعت تغییرات است؛ گویی مدرنیته سرعت بیشتری یافته است. پسامدرنیسم، اصولستیز و چارچوبگریز است. در جهان پسامدرن، تئاتر فینفسه نوعی فعالیت فرهنگی حاشیهای است. از این جهت، هنر تئاتر، که عمری طولانی دست خوشِ مؤلفههای رفتاری و نگرشی(فرهنگی) است، در عصر حاضر، خود را در اختیار این دگردیسی قرار داده و ساختمندی روایت ودیگر عواملِ اساسیِ دراماتیکش را در گودالِ چالش می اندازد تا هر تئاتر پست مدرن، به طور همزمان، چندین بارِ فکری، عاطفی و تعلیمی را بر دوش بکشد و نیازِ فهم ِ این تحول، دریافتِ تغییراتِ فکری در مدت زمان پیدایش مدرنیته تا پست مدرنیسم است.
دیدگاه خود را بنویسید